بسم رب الشهدا و الصدیقین

شهید42
آخرین نظرات
  • ۲۵ اسفند ۹۱، ۰۱:۴۴ - محسن دهقانی
    salam




بسم رب الزینب...

به دنبال حاج حسین خرازی راه افتادیم برای شناسایی منطقه.
حاجی گاهی خودش هم می آمد برای گشت.
تو شلمچه،در امتداد جزیرۀ ماهی گشت می زدیم.
همین طور که در ساحل اروند رود پیش می رفتیم،عراقیها لحظه به لحظه خمپاره می زدند.
گلوله ها دوروبرمان منفجر می شد.
همه شیره می رفتیم روی زمین،الا حاجی که محکم و استوار به راهش ادامه می داد.
تو دلم می گفتم حاجی که آدم بی احتیاطی نیست،
اما یقین داشتم که این آرامش و اطمینان او از نفس مطمئنه ای ناشی می شد.


معابر وصال،ص 85.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ بهمن ۹۱ ، ۱۰:۰۳
گمنام گمنامی

نام کتاب : جنگ ایران و عراق

نویسنده : عبدالحکیم ابوغزاله ( وزیر دفاع سابق مصر )

زبان کتاب :  پارسی

تعداد صفحه :  ۳۷۶

قالب کتاب : PDF

حجم فایل :  ۲,۱۱۰   کیلوبایت

توضیحات : بازنگری به وقایع یک دوره مهم تاریخی، خوب است در فاصله زمانی نه چندان دور و نه چندان نزدیک، نسبت به آن رخدادها صورت پذیرد. زیرا در این صورت از یک سو هنوز بسیاری از جوانب و زوایای مهم وقایع آن دوران از ذهنها دور نشده است و نمیتوان آن را پنهان نمود و از طرف دیگر، گذشت زمان، هر چند اندک، پرده از بسیاری ابهامات و اشتباهات برمیدارد و تحلیلگر را به سوی علل و اسباب حقیقی پیدایش وقایع به پیش میراند. این کتاب به فاصله کوتاهی پس از پایان جنگ ایران و عراق ( ۱۳۶۷  ۱۳۵۹ ) توسط وزیر دفاع وقت مصر، آقای عبدالحلیم ابوغزاله، درباره وقایع مهم این جنگ به رشته تحریر درآمده است و بیش از آن که به توصیف و شرح وقایع نظر داشته باشد، با دیدی تحلیلی به حوادث نگریسته و از این جهت بیانکننده نوع نگرش ایشان در طول این جنگ میباشد. اما ترجمه آن در یک دهه بعد، این امکان را فراهم آورده تا با مرور زمان و روشن شدن بسیاری ابهامات، بتوان قضاوتی منصفانهتر و واقعیتر نسبت به وقایع آن دوران و حتی نسبت به نگرشها و دیدگاههای حاکم در آن دوران داشته باشیم. آشنایی با دیدگاه وزیر دفاع مصر، نسبت به این جنگ، برای ما ایرانیان از اهمیت خاصی برخوردار است. مصر یکی از مهمترین کشورهای عربی و اسلامی است که در آن زمان با امضای پیمان کمپ دیوید، عملاً موجودیت کشوری به نام “اسرائیل” را در سرزمین غصب شده فلسطین به رسمیت شناخته بود و به این ترتیب از لحاظ سیاست بین المللی در صف بندی مقابل جمهوری اسلامی ایران قرارداشت. همچنین جنگ تحمیلی  و به قول نویسنده “جنگ نیابتی”  عراق علیه ایران و حمایت های سیاسی و عملی مصر از عراق، باعث میشود تا کتاب مزبور را به نوعی بیان یک دیدگاه از اردوی مقابل بدانیم. آشنایی با دیدگاه اردوی مقابل به ما کمک میکند تا برای بروز دشمنی ها و  صف بندی ها و تداوم و تعمیق کینه های دوران جنگ، علل و اسباب جدیدی را شناسایی کنیم و بدین وسیله در بحرانهای مشابه احتمالی که در آینده با آن روبه رو میشویم، با اقدامات سنجیده خود مانع از توسعه و گسترش بیدلیل دامنه دشمنیها و بحرانها گردیم.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ بهمن ۹۱ ، ۲۱:۱۲
گمنام گمنامی



کوچه هایمان را به نامشان کردیم که هرگاه آدرس منزلمان را میدهیم بدانیم از گذرگاه خون کدام شهید است که با آرامش به خانه میرسیم!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ بهمن ۹۱ ، ۲۱:۱۱
گمنام گمنامی

بسم رب الزینب...

برای اعزام به جبهه،شناسنامه اش را برد.
اما به او گفته بودند که سن تو برای رفتن به جبهه کم است.
او با ناراحتی به خانه آمد.
چند ساعت بعد دیدم به شناسنامه اش دست برد و حدود یک سال اضافه کرد،
همه به او گفتند که این کار جریمه دارد و قانون پیگیری می کند.
اما او جواب داد:
«برای من دیگر به جریمه و پیگرد قانونی نمی رسد،چون می دانم شهید می شوم.»

همیشه آرزو داشت که به جبهه برود و در راه حق شهید شود.
تقریبا هشت یا نه ساله بود،که یک بار از او پرسیدم:
«رضا جان!به نظر تو جنگ کی تمام می شود؟»
گفت:
«جنگ تمام نمی شود تا من به جبهه بروم و شهید بشوم.»
و حرف او بعد از چندسال واقعیت یافت،او آخرین شهید دولت آباد بود
و سه روز بعد  از شهادتش جنگ تمام شد.

مادر شهید رضا زمانی دره بیدی
_______________________________________
دل نوشته:
خدایا به اینان چه نشان داده بودی که این گونه بی صبرانه با شوق و ذوق به طرف تو می آیند؟
کمی هم به بنده های گنه کارت نشان بده....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ بهمن ۹۱ ، ۲۱:۰۹
گمنام گمنامی



بسم رب الزینب...
تا روزی که ایشان زخمی شد.
آن روز عسگری_یکی از بچه هایی که در محاصره سوسنگرد با مصطفی بود_گفت:
_اکبر شهید شد.دکتر زخمی.
من دیوانه شدم،گفتم:_کجا؟
گفت:بیمارستان.
باورم نشد.
فکر کردم دیگر تمام شد.
وقتی رفتم بیمارستان،دیدم آقای خامنه ای آنجا هستند.
مصطفی را از اتاق عمل می آوردند،می خندید.
خوشحال شدم.
خودم را آماده کردم که منتقل می شویم تهران و تا مدتی راحت می شویم.
شب به مصطفی گفتم:می رویم؟خندید و گفت:
_نمی روم.من اگر بروم تهران روحیۀ بچه ها ضعیف می شود.
اگر نمی توانم در خط بجنگم،لااقل اینجا باشم،در سختی هایشان شریک باشم.
من خیلی عصبانی شدم.باورم نمی شد.گفتم:
_هرکس زخمی می شود،می رود که رسیدگی بیشتر بشود.اگر می خواهید مثل دیگران باشید،
لااقل در این مسأله مثل دیگران باشید.
ولی مصطفی به شدت قبول نمی کرد.می گفت:
هنوز کار از دسم می آید.
نمی توانم بچه هارا ول کنم.در تهران کاری ندارم.
حتی حاضر نبود کولر روشن کند.
اهواز خیلی گرم بود و پای مصطفی توی گچ.
پوستش به خاطر گرما خورده شده بود و خون می آمد،اما می گفت:
_چه طور کولر روشن کنم،وقتی بچه ها در جبهه زیر گرما می جنگند؟
همان غذایی را می خورد که همه می خوردند.

راوی همسر شهید چمران

______________________________________________________
سخنی با جوانان:
جوانان عزیز!شهید چمران با توجه به مجوز رسمی خداوند:
«لَیٍِسَ عَلیَ المَریضِ حَرَجُ»،باز هم خود را از امکاناتی که رزمندگان از آن بی بهره هستند،محرم می کند.
او با توجه به مقامی که دارد،می تواند به راحتی از بهترین وسایل زندگی و خورد و خوراک استفاده نماید،ولیکن می بینیم
که به این ظواهر توجهی ندارد.چرا که روح او با آن رزمندگانی است که در جبهه ها در حال جنگ بودند.
جا دارد که زندگی این شهید سرمشقی باشد برای مسؤولین کشور در تمام رده ها که خدای ناکرده مبتلا به حب دنیا نشوند.
«
إِنَّ الَّذِینَ لَا یَرْجُونَ لِقَاءَنَا وَرَضُوا بِالْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَاطْمَأَنُّوا بِهَا وَالَّذِینَ هُمْ عَنْ آیَاتِنَا غَافِلُونَ أُولَٰئِکَ مَأْوَاهُمُ النَّارُ بِمَا کَانُوا یَکْسِبُونَ»
آنانی که راضی به دنیا شوند و بر آن تکیه کنند و از آیات الهی غافل شوند،جایگاهشان آتش است به خاطر کارهایی که انجام می دهند.
سوره مبارکه یونس \7و8


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ بهمن ۹۱ ، ۰۸:۲۹
گمنام گمنامی

بسم رب الشهدا و الصدیقین

یکم بهمن ماه سالروز شهادت غرورآفرین یگانه سردار کرج حاج ید الله کلهر است.

عکس این دلاور مرد کرج:

کلیک کنید

 

ویژه سردار سرتیپ شهید یدالله کلهر

 

 زیر آسمان آبی وزلال

 

در سال 1333 شمسی در روستای بابا سلمان از توابع شهریار کرج ، در خانواده ای مذهبی و بسیار مومن پسری به دنیا آمد که نام او را یدالله گذاشتند؛ یدالله کلهر چون قرار بود که در عرصه ای به پهنای دشت کربلا بار دیگر به یاری حسین زمان خود بشتابد و دستی باشد در میان هزاران هزار دست که به یاری دین خدا و خمینی کبیر آمدند.

 

چگونگی تولد و آغاز زندگی پرثمرش را از زبان پدر بزرگوارش بشنویم که می گوید :در سال 1333 به دنیا آمد . کودک در میان حیاط و زیر آسمان آبی وزلال پا به دنیا گذاشت . پاکی و صفای روح بزرگش از همان موقع احساس می شد .زمانی که به دنیا آمد ، گوشه گوش  راستش کمی بریده بود.وقتی کودک را در آغوش پدرم گذاشتم ، با دیدن گوش او گفت : این پسر در آینده برای کشورش کاری می کند.یا پهلوان می شود یا شجاعت و رشادتی ستودنی از خود نشان می دهد.یدالله از کودکی بچه ایی ساکت مودب و بسیار جدی بود. وقتی عقلش رسید خواندن نماز را شروع کرد. از همان کودکی در صف آخر جماعت نماز می خواند.

ادامه را در ادامه مطلب بخوانید خالی از لطف نیست...

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۱ ۰۱ بهمن ۹۱ ، ۰۸:۳۱
گمنام گمنامی

این قالب فقط برای کاربران بلگفا مورد استفاده است .

در این قالب استفاده از دو رنگ قرمز و سفید به وفور دیده می شود تا حدی که زیبایی بسیاری را در آن به وجود آورده است .

دانلود کنید

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ بهمن ۹۱ ، ۰۰:۳۱
گمنام گمنامی