بسم رب الشهدا و الصدیقین

شهید42
آخرین نظرات
  • ۲۵ اسفند ۹۱، ۰۱:۴۴ - محسن دهقانی
    salam
۰۹ بهمن ۹۱ ، ۰۶:۲۳

نماز در قتلگاه...


بسم رب الزینب...

 بردنمان کربلا،برای زیارت امامان.
همیجان زده شده بودیم.
نوحه میخواندیم،سینه می زدیم،گریه میکردیم.
باورمان نمی شد آمده باشیم کربلا.
خیال می کردیم در خوابیم یا در رؤیا.
از اتوبوسها که پیاده شدیم پرسیدیم:«اینجا کجاست؟»
گفتند:«قتلگاه امامان.»
نتوانستیم بایستیم.دویدیم.سربازها آمدند جلومان را گرفتند.
نمی دانم چطور توانستیم از دستشان فرار کنیم.
فقط یادم است که سینه خیز بودم،سینه خیز بودیم،و می رفتیم،با گریه،با آه،با ناله.
بعضیها همان جا ایستادند به نماز،در قتلگاه.
عراقیها آمدند بالای سرمان.
دوره مان کردند.
کاری به کارمان نداشتند.
حالا دیگر بیشترمان ایستاده بودیم به نماز.
صحنه با شکوهی شده بود.عراقیها نتوانستند تحمل کنند.
فرمانده شان دستور داد برمان گردانند به اتوبوسها.
به این سادگیا نمی توانستند.به زور متوسل شدند.


مرتضی جعفری،اردوگاه موصل3

__________________________________________________________________________________

پینوشت...

کرب و بلا ای کاش من مسافرت بودم....
تو این شبا ای کاش من که زائرت بودم...

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۱/۱۱/۰۹
گمنام گمنامی

نظرات  (۱)

اللهم الرزقنا....
پاسخ:
...

ارسال نظر

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">