بسم رب الشهدا و الصدیقین

شهید42
آخرین نظرات
  • ۲۵ اسفند ۹۱، ۰۱:۴۴ - محسن دهقانی
    salam

۱ مطلب با موضوع «جک» ثبت شده است

بسم رب الشهدا و الصدیقین
امروز میخوام براتون یه جک بگم...
یه جکی که ایران رو دگرگون کرد...
میخوام از ترکا بگم
میخوام از اصفهونیا بگم!!!
میخوام از رشتیا بگم!!!!
خوشتون میاد؟؟؟
اگر پایه ای بسم الله بخون...
_________________________________________________________

یه روز یه ترکه بود..

اسمش ستار خان بود، شاید هم باقر خان.

شجاع بود و نترس.

در دوران استبداد که نفس کشیدن هم جرم بود ، با کمک دیگر مبارزان ترک ، در برابر دیکتاتوری ایستاد

او برای مردم ایران ، آزادی می خواست

و در این راه ، زیست و مبارزه کرد و به تاریخ پیوست تا فرزندان این ملک ، طعم آزادی و مردمسالاری و رهایی از استبداد را بچشند.

دگرگون کرد ایرانو!!!!

دگرگون...

می فهمی دگرگون یعنی چی؟؟؟

این از ترکا خوب خندیدی؟؟؟؟حالا داشته باش میخوام از رشتیا بگم...


یه روز یه رشتیه بود...

میخوام از باغیرتی رشتیا بگم...که اگر نبودن من و توام نبودیم...

نبودیم میفهمی؟؟؟؟؟

همین رشتیا که شدن مزحکه دست آدمای احمق...

همین رشتیا که غیرتشون زبون زد مردم بود....

یاحسین

یاحسین

اسمش میرزا کوچک خان بود، میرزا کوچک خان جنگلی.

او می توانست از سبزی جنگل های شمال و از دریای آبی اش لذت ببرد و عمری را به خوشی و آرامش سپری کند

اما سرزمین اش را دوست داشت و مردمانش را

و برای همین در برابر ستم ایستاد
آنقدر که روزی سرش را از تنش جدا کردند.


یه روز یه اصفهونیه بود...



میخوام از اصفهونیا بگم برات...
میخوام از خسیسیشون بگم!!!!
فک کنم تاحالا خیلی خوب خندیدی نه؟؟؟؟
میخوام از خسیسیشون بگم...
از خسیسی...
کسی که جونشو برای خداش گذاشت...
آره دیگه به این میگن خسیسی تو این دوره زمونه....
کسی که وقتی دستش قطع شد به گفته ی خودش هیچی احساس درد نکرد...
لا اله الا الله....
اینا همه خسیسین دیگه چرا مات و مبهوت موندی؟؟؟؟؟
همین حاج حسین وقتی شهید شد وقتی خدا این نعمت بزرگشو از ما گرفت تو عراق آهنگ میزاشتن می رقصیدن...
لا اله الا الله...
الان شده مزحکه دست ما....
خدا عاقبتمونو به خیر کنه


اسمش حسین خرازی

وقتی عراقی ها به کشورش حمله کردند ، جانش را برداشت و با خودش برد دم توپ و گلوله و خمپاره.

کارش شد دفاع از مردم سرزمینش ، از ناموس شان و از دین شان.

آنقدر جنگید و جنگید تا در یکی از روزهای آن جنگ بزرگ ، خونش بر زمین ریخت و خودش به آسمان رفت.

ترک و رشتی و فارس و کرد و لر و اصفهانی و عرب و … !

تا اینکه یه عده رمز دوستی ما رو کشف کردند

و به صرافت شکستن قفل دوستی ما افتادند

و از آن پس “یه روز یه … بود” را کردند جوک تا این ملت ، به جای حماسه های اقوام این سرزمین که به عشق همدیگر ، حتی جانشان را هم نثار کرده اند ،  به  جوک ها  و طعنه ها” و “تمسخرها” سرگرم باشند و چه قصه غم انگیزی

از این داستانا زیاد هست...

 



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ دی ۹۱ ، ۰۸:۲۹
گمنام گمنامی