بسم رب الشهدا و الصدیقین

شهید42
آخرین نظرات
  • ۲۵ اسفند ۹۱، ۰۱:۴۴ - محسن دهقانی
    salam

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر» ثبت شده است

آنجا که خانه توست دنیای دیگری هست

آری، در این زمین هم یک جای بهتری هست

هر صبحدم که خورشید از خانه تو خیزد

گوید که آی مردم! اینجا پیمبری هست

نامه نوشتم اما مانده به روی دستم

اینجا پر از کلاغ است آنجا کبوتری هست؟

آقا! اگر بیاییم، آن شهر بانک دارد؟

بازارتان چه طور است، اجناس و مشتری هست؟

اینجا دلارهامان در گاوصندوق امن است

آنجا اگر بیاییم اصلا کلانتری هست؟

ما اعتقاد داریم چایی اول وقت!!

حالا نماز بعدا، آنجا سماوری هست؟!!

هر جمعه سفره چیدی تا میهمان بیاید

آقا! ببخش مارا، کار مهم تری هست

این جمعه خسته بودیم بگذار هفته بعد

حالا که وقت داریم، یا ماه دیگری هست

گم گشته ایم آقا! پیدا کنید مارا

در لابه لای این شهر، این شهرمحشری هست!

جز چندعده معدود باقی خوشیم آقا

بچه بسیجی


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ دی ۹۱ ، ۱۲:۰۸
گمنام گمنامی



کوچکترید، از آنکه مرا زیر و رو کنید

حتی اگر هر آنچه که دارید رو کنید
کوچکترید از آنکه بدانید من کیم
از کوه ها نام مرا پرس و جو کنید
ای بادهای سرد مخالف منم درخت
باید که ریشه های مرا جستجو کنید
ای بادهای سرد مخالف من ایستاده ام
این سینه ام که خنجرتان را فرو کنید
بر من مباد تیغ شما زخمی ام کند
شاید به خواب مرگ مرا آرزو کنید
من ریشه در شقایق پرخون نشانده ام
گل های سرخ باغ مرا خوب بو کنید

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ دی ۹۱ ، ۰۸:۵۴
گمنام گمنامی