۰۷ بهمن ۹۱ ، ۱۵:۳۳
سرمست رسیدن(مرحوم قیصر امین پور)
بسم رب الحسین...
رفت تا دامنش از گرد زمین پاک بماند
آسمانی تر از آن بود که در خاک بماند
از دلِ برکه ی شب سرزد و تابید به خورشید
تا دلِ روشن نیلوفری اش پاک بماند
دل و دامان شب آنگونه ز سوز دم او سوخت
که گریبان سحر تا به ابد چاک بماند
خوشه سرمست رسیدن شد و از شاخه فرو ریخت
تا که در خاک ، رگ و ریشه ی این تاک بماند
هرچه دیدیم از این چشم ، همه نقش بر آب است
نیست نقشی که در آیینه ی ادراک بماند
جز صدای سخن عشق صدایی نشنیدم
که در این همهمه ی گنبد افلاک بماند
مرحوم قیصر امین پور
۹۱/۱۱/۰۷
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.