بسم رب الشهدا و الصدیقین

شهید42
آخرین نظرات
  • ۲۵ اسفند ۹۱، ۰۱:۴۴ - محسن دهقانی
    salam

بسم رب الزینب...

برایمان شده بود یک معما.
نمی دانستم منظورش چیست.
یک روز سوالم را از خودش پرسیدم:«ابوالفضل جان!مگر تو در دانشگاه افسری قبول نشدی؟»
سرش را به علامت تایید تکان داد.
گفتم:«پس چرا می گویی میخواهم بروم بنیاد شهید؟
یعنی نمی خواهی دانشگاه درس بخونی؟»
جواب داد:«چرا مامان،می خوام بروم دانشگاه امام حسین(ع) درس بخونم.
بعد هم بروم بنیاد شهید تا برای همیشه اونجا بمانم.»
با بی حوصلگی گفتم:«از دست تو!آخرش هم نفهمیدم چی میگی؟»
وقتی ابوالفضل شهید شد و پرونده اش برای همیشه در بنیاد شهید ماند،
تازه منظورش را فهمیدم.
____________________________________________

 این پست بدون عکس بود....غریب!!!!!
مثل خود شهید نیک ذات....
به راستی که فقط جسمشان در این دنیا بود روحشان جای دگر...
نگذاریم خون اینان فرش راه ما بشود!!!!
....

موافقین ۰ مخالفین ۱ ۹۱/۱۰/۲۹

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">